مهرتاش جانمهرتاش جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

مهرتاش فرشته مهربانی ها

من پسر باباییم

پنج شنبه بابا مهردادم بعد از مدت ها روز تعطیل و موند خونه  پیش ما و منم خیلی خوشحال بودم و واسه همین بهش جایزه دادم حدس میزنین جایزش چی بود؟ حالا میگم ... من و بابایی تو اتاق خواب بودیم و داشتیم بازی می کردیم که بابایی ازم پرسید پسر بابا کیه ؟!!!!! منم سرم و تکون دادم به نشانه تاکید و گفتم اِ اِ  یعنی من من  البته اِ اِ رو تو دلی گفتم نه با حرکت لب اینقدر بابایی خوشحال شد از جایزش که نگو تندی رفت تو سالن و به مامانی گفت ببینش مهرتاش پسر بابایی کیه ؟ و من با تکون سرم و گفتن اِ اِ  تو دلی گفتم من من  و مامان سارا هم کلی خوشحال شد و طبق معمول شروع کرد به فیلمبرداری و ثبت اولین من من گفتنای من تازگیا ای...
13 مرداد 1392

خوراکی خورون های شازده کوچولو

هلو خورون به به چقدر شیرین و خوشمزه است بفرمایین من عاشق میوه ها هستم خیلی خیلی دوست دارم ... مامان سارا همش میگه خداروشکر که مهرتاشم میوه دوست داره مثل بابا مهردادش ...وقتیم میوه می خورم کلی ذوق می کنه و قربون صدقم میره و منم کلی کیف می کنم اینجا هم دام میگم پپپپپپپپپپپپپپپپ و کلی خوشم میاد از اینکه آب دهنم پخش میه اینور و اونور ولی مامان سارا میگه مهرتاش اینکارو نکن ... اینکارا خوب نیست ولی من خوشم میاد خیلی هم بامزه است آخه وقتی اینکارو می کنم بقیه می خندن ... تو پرانتز مامان سارا ( وای لهی قربون اون چشات بشم من که اینجوری گرد شدن می خوام درسته قورتت بدم )   خوب میرسیم به گیلاس خورون ... م...
13 مرداد 1392

سرگرمی های این روزای من

تخت مامان و بابا گرده ...توی سه گوشی که تختشون با دیوار ساخته مامانی کلی خرت و پرت جا داده از جمله اعداد و حروف انگلیسی آهنربایی که یه مدت پیش واسه من گرفته بود ... البته واسه وقتی 3 سالم شد ... یه بسته ماهی آهنربایی تزئینی هم گرفته بود واسه تزئین غذا خلاصه چیز میزای رنگی اونجا زیاد بود و منم  هر بار می دیدمشون می خواستم شیرجه بزنم اون پشت و بیارمشون حالا که دیگه بزرگتر شدم با خم شدن می تونم جعبه ها رو بکشم بیرون واسه اینکه کجبور نشم اینکارو بکنم مامان سارا به پیشنهاد بابا مهرداد تصمیم گرفت بذاره باهاشون بازی کنم خداروشکر سایزاشون طوری است که خطری واسه من نداره از این بابت که یه وقتی خدای نکرده تو دهنم بذارم و ب...
13 مرداد 1392

من خیلی تمیزم ...

وای که چقدر تمیزی خوبه !!! من عاشق نظافتم از نظافت شخصی گرفته تا عمومی عمومیاش و که قبلا نمونه اش و دیدین ، گردگیری و جارو و ... وقتی که از خواب پا میشم تا مامانم میگه بریم دست و صورت بشوریم تندی میرم بغلش تا تمیز شم وقتی ببخشیدا کارخرابی می کنم تا مامان میگه بیا بریم بشورمت میدوم سمت دستشویی و کلی خوشحال میشم که می خوام تمیز شم وقتی چیزی می خورم و دست و صورتم کثیف میشه تا مامان یا بابا میگن بریم بشوریم تندی میرم کنار ظرفشویی تا اونا دست و صورتم و بشورن وقتی بهم بگن حمام که دیگه می دوم و زودتر از اونا تو حمومم آخه مامان میگه حموم بری مثل گلا تمیز میشی خوشبو میشی سفید میشی پیش همه عزیز میشی هروقت بابا مهردادم از سرک...
10 مرداد 1392

اینم یه سری جدید از عکسای شاهزاده

تعدادی از عکس ها توی چند پست قبل آپدیت شده و بقیه هم اینجا میذارم با آجی آیناز و مامان سارا رفته بودیم پارک هفته قبل الان که دیگه آجی آینازم رفته خونشون حیف شد... وقتی اینجا بود خیلی بهمون خوش گذشت ... وای خدا چه کیفی داره انگار داری پرواز می کنی اینقدر خاک بازی کردم که نگوووووو نه اینکه عادت دارم انگشت می خورم مامان سارا یکمی عصبانی شد و نذاشت زیاد بمونم تو پارک و من و زودی برد خونه  آخه من همش م ی خواستم خاک بازی کنم ... منم اینقدر تو راه گریه کردم که نگو ... گوش مامانی و آجی آیناز و کر کردم  اگه نری ادامه مطلب عکس خوشگلا رو از دست دادی باور کن ...   ...
9 مرداد 1392

من عاشق وسایل مامان سارا هستم عاشق چیزایی که بزرگا باهاشون سرو کار دارن

اول از همه چیز بگم که با خوندن این چیزا و دیدن عکسای من فکر نکنین من خیلی شیطونما... نخیرم اینطور نیست ... من فقط واسه خنده اینکارارو می کنم ... و خیلی خوشم میاد از اینکه بقیه رو خوشحال کنم ...   من عاشق  اینم که روفرشی و کفشای مامان سارا رو پام کنم و باهاشون تو خونه قدم بزنم  و با اینکارم جلب توجه کنم و همه رو بخندونم ولی چون واسه پای من بزرگن گاهی باید خیلی تلاش کنم تا پاهام توشون جابگیره ... واسه همین اغلب به یه لنگش قانع می شم و با همون یه لنگه کل خونه رو می چرخم و کلی کیف می کنم این موها هم که همش جلو چشممه ... خوب بابا تقصیر مامانم نیست خودم دوست دارم ... وقتیم مامانم موهام و می بن...
9 مرداد 1392

من اینقد دست دلباززززززززم که نگووووووووو ... تند تند هم به مامان و بابام بوس میدم

می دونین چیه ؟ من خیلی دوست دارم چیزایی که می خورم و با بقیه قسمت کنم تازه وقتی یکی از دستم چیزی می خوره می فهمم مامانم چه کیفی می کنه وقتی من تند و تند از دستش غذا می خورم ... تازه می فهمم چرا وقتی خوب غذا نمی خورم مامانم قیافش اینجوری میشه  و کمی هم اینجوری دارم به مامانم بستنی میدم بخوره تو پرانتز مامان سارا ( الهی قربوناون دستای کوچولوت بشم مادر آخه تو چقدر فرشته ای جیگرم) خلاصه اینکه هر چیزی که مامانم بخواد بهم بده شامل  غذا ، میوه ، میان وعده " کیک ، شیر ، دنت و ..." و تنقلات دیگه ...باید خودم هم تو خوردنش شرکت کنم و با دستای خودم هم بخورم ... البته ناگفته نماند به قول مامانم بیشتر کثیف کاری می کنم ....
9 مرداد 1392

کی گفته من شیطونم ؟!!!!!!

وای از دست این دوربین بخدا دیگه خسته شدم هرجا میرم مثل سایه پشت سرمه هرکاری می کنم چلق چلق سند بر میداره البته وقتی از کارای خوبم سند برمیداره کلی خوشم میادا  و تازه کلی هم کیف می کنم وقتی تو خونه خاطرات دیجیتالم میذارمشون ... ولی خوب آخه این عکسا ... اصلا هر کی با دیدن این عکسا فکر کنه من شیطونم خودش سردسته شیطوناست و قیافش هم این شکلی میشه حالا دیگه خودتون انتخاب کنید یا نگاه کنین و بگین وااااااااااای چه پسر ماهی چه پسر جیگری ، ماشالا ، چقدر باهوش و کنجکاو ه ، از ته دلاااااااااااااااااا نه فقط ظاهری ، یا دیگه با اون قیافه جدیدتون باید کنار بیاین چرا هر وقت بابا و مامان تشخیص بدن باید کولر روشن یا خاموش...
9 مرداد 1392

من به مامانم کمک می کنم

داشتم نوشته های دیروزم و مرور می کردم ، با خودم گفتم وای حالا همه میگن مهرتاش چقدر پسر شیطونیه چقدر اذیت می کنه ... گفتم اینم بگم من با همه شیطنتی که دارم کلی هم به مامانم کمک می کنم سند می خواین ؟ آ بفرما اینم سند برو ادامه مطلب و ببین تا باورت بشه مامان سارا پارچه و شیشه پاک کن آماده کرد بود برای تمیزکاری ...  داشت لباس من و عوض می کرد منم که خیلی دوست داشتم بهش کمک کنم از فرصت استفاده کردم و فرار کردم اومدم اینجا و بقیش و خودتون ببینین     بفرما تازه جارو هم میزنم تازه می خوام مثل مامان سارا جارو رو با دستش بلند کنم و جارو بزنم   حالا باز هم بگین من شیط...
7 مرداد 1392